یک بازپرس و دستیارش موارد مختلف عجیب و غریب را بررسی خواهند کرد.
یک محقق و دانشمند او که یک دانشمند است، به تحقیق در مورد حقایق نگرانکننده مختلفی میپردازند که از طریق ایمیل با پیوستهای رمزگذاریشده، تماسهای تلفنی ناشناس یا بستههایی از مبدأ ناشناخته، همه در مورد پروندههای مخفی درباره نظریههای توطئه جهانی به آنها اطلاع داده میشود. . Pitch: X-Files با The Twilight Zone ملاقات می کند
خواندنلی چمبرز در اولین نمایش مد خود کشته میشود، اما باید ببیند چه کسی این کار را انجام داده است.
در پایان یک نمایش مد، دختری در اواسط بیست سالگی، لیا از پشت پرده ها بیرون می رود و در پشت صحنه بسته می شود. او از روی کت واک پایین می رود تا با عکاسان، خدمه تلویزیون و خبرنگاران همراه با طرفداران مد که جلوی صحنه جمع می شوند روبرو شود. او گل هایی را که به دستش می دهند می گیرد. با لبخند، دست تکان می دهد، از همه تشکر می کند و با مدل ها صحنه را ترک می کند. نمایش یک موفقیت است. سردرد او به قدری شدید است که این طراح مد مشهور اکنون چند دقیقه در دفتر کار موقتش تنها می ماند. او چند شکلات می خورد، برای سرش داروی ضد درد مصرف می کند، مقداری آب بطری می نوشد و می میرد. بازپرسان پزشکی قانونی عصر را ردیابی کرده و سعی در شناسایی قاتل دارند. آنها از همه افراد حاضر که ممکن است انگیزه ای داشته باشند، سؤال می کنند. آنها در گذشته او حفاری می کنند تا یک همکار حسود را پیدا کنند که حاضر است برای موفقیت و شهرت بکشد. ما بخت و اقبال او را در تابستان به عنوان یک خیاط کمک می کنیم که معلوم می شود برای او یک اشتیاق واقعی است. او اشتیاق جدید خود را بیشتر می کند، در کلاس های الگوسازی شرکت می کند، شروع به طراحی می کند و در زمان خودش چند خلاقیت زیبا طراحی می کند. او با دوست شدن با یکی از معلمان خانه مد، به جلو هل میدهد، سخت کار میکند و در اواخر شب، زمانی که باید بخوابد و استراحت کند. آزمایشگاه و پزشکی قانونی سلاح قتل را شناسایی می کنند: کریستال های آرسنیک. چند هفته قبل از هفته مد در پاریس، سر طراح، ناگهان به بالای تپه سقوط می کند. ساخته های او قابل ارائه نیست. آنها نیاز به جایگزین دارند، طبیعتاً همه فکر می کنند که معلم لیا انتخاب می شود، او استعداد و تجربه دارد. در کمال تعجب، صاحب Doré Couture طرح های Lea را برای ارائه انتخاب می کند. او دیده است که لیا چقدر سخت کار می کند و فداکاری و اشتیاق او برای کارش را تشخیص می دهد. با ادامه تحقیقات، سرنخ هایی ظاهر می شود که طراح بیمار را به قاتل مرتبط می کند و آثاری از آرسنیک در نمونه های خون او پیدا شده است. در نهایت، محققان متوجه خواهند شد که چگونه سم به لیا و طراح برتر در بیمارستان داده شده است، چرا و توسط چه کسی. پرونده حل شد!
خواندنSeuqel to The Immortals - داستان حوا
ایو و اولیویه با پناه بردن به مسکو مظنونان اصلی تحقیقات قتل یکی از رهبران جهان متحد جدید هستند. دومینیک ولاسکز او باید زندگی خود را به خطر بیندازد تا بیگناهی خود را ثابت کند و قبل از اینکه زمان تمام شود، قاتل واقعی را پیدا کند. آنها باید برای زنده ماندن و یافتن قاتل واقعی بجنگند، اما ایو کنترل اوضاع را از دست خواهد داد و همچنین ممکن است همه آن را از دست بدهد. Pitch: Lost Boys با CSI آینده نگر ملاقات می کند
خواندنیک جاودانه، حوا، برای زندگی و آزادی خود می جنگد.
The Immortals - Story of Eve * در سال 2239 و در زمانی که زمین بدترین تغییرات آب و هوایی را متحمل شده است. رهبران تلاش های خود را برای نجات نسل بشر متحد کرده اند و سازمانی را تشکیل می دهند که رهبر بزرگ جهان را تشکیل می دهد: NUW (جهان متحد جدید) و مستعمراتی را در سطح مریخ ایجاد کردند. یک ماشین در یک جاده روستایی خارج از پراگ رانندگی می کند. ایو 272 ساله جاویدان است، با معشوق جوانش، اولیویه، به مهمانی می رود. در ماشینی که به آنجا می رود، او به اولیویه هشدار می دهد که به هیچ کس اعتماد نکند و مراقب بازی های دیگر که کنجکاوی او را انتخاب می کنند، باشد. ایو با ترک مهمانی به اولیویه قول میدهد که چرا شبی که با او ملاقات کردهاند به پراگ گریخته است و چرا برای دریافت دعوتنامه برای یک مهمانی در کشوری که هیچکس را نمیشناخت، مشکوک بوده است. او که به آپارتمانشان در پراگ بازگشته و امن است، شروع به افشای کمی درباره گذشته خود می کند. عصر روز بعد، میزبان شب قبل، دومینیک ولاسکوز، از آنها دیدن کرد. او می خواهد بداند سازنده حوا کجاست. چرا او با کسی است؟ چه اتفاقی برای او افتاده است؟ طبیعتاً او به بازی ناپسند مشکوک است. حوا با خلاصه کردن داستانش شروع به دفاع از خود می کند. ولاسکوئز به عنوان رئیس و رهبر منطقه می نشیند و حوا را همانطور که برای بیننده به یاد می آورد گوش می دهد. او در تصاویر توضیح خواهد داد که چگونه سازنده اش برای او ظالم بوده است. بیشتر اوقات تنها می ماند. تصمیم به پایان دادن به وجود خود داشت تا در این روند با درگیر شدن با اولیویه متوقف شود. ما خواهیم فهمید که آن شب چگونه گذشت، او چگونه دو محافظ خود را ترور کرد. او که میداند برای فرار از سون سازندهاش باید شهر را ترک کند، به خانه برمیگردد تا چیزهایی را که برای سفر نیاز دارد جمعآوری کند. او در آنجا او را غافلگیر می کند و سعی می کند درسی گرانبها به او بیاموزد، معنای واقعی آن؛ "تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند". فقط یک جاودانه دیگر (نایجل) او را در ضرب و شتم او قطع می کند که رازهایی را نیز فاش می کند و به 200 سال زندگی حوا حس بیشتری می بخشد. پس از شنیدن تمام آن ولاسکوئز قضاوت خود را می گذراند؛ زیرا مرگ سون بود. تصادفی، اما نه محافظان و نایجل، او آنها را برای همیشه از پراگ اخراج می کند به یک توپ انقلاب زمستانی ... (آیا آنها منتظر خواهند بود؟)
خواندنسه دوست دختر بچه هود برای یک آخر هفته و یک سفر به خط حافظه دور هم جمع می شوند.
داستان در یک ساختمان اداری چشمگیر شروع می شود. سفر از طریق سالن و بالا رفتن به دفتر مدیر اجرایی نادین پترسون. در طول یک جلسه کاری مهم، او با یک تماس تلفنی مزاحم قطع میشود که از او میخواهد جلسه و تمام قرارهایش را برای دو هفته آینده لغو کند. در یک تشییع جنازه، دو دختر (والری، فیلمنامه نویس و ادیت، پرستار و مادر سه فرزند) به پدر درگذشته بهترین دوستشان ادای احترام می کنند. پس از پایان مراسم، آنها برای یک میان وعده سبک جمع می شوند و با دوست خود حمایت می کنند. در عصر روز بعد، نادین تنها در خانه، جعبه ای از سوغاتی های عجیب و غریب را می گذراند و تصمیم می گیرد دو بهترین دختر خود را برای یک آخر هفته به خانه روستایی خود دعوت کند. بیننده در طول تعطیلات آخر هفته به مسیر خاطره می رود زیرا سه دختر تمام اوقات خوبی را که با هم داشتند و تمام پشیمانی هایشان از کارهایی که هنوز انجام نداده اند به یاد می آورند. خاطرات روزهای اردو، نادین و والری را به تصویر می کشد که شیطنت می کنند و از خود مطمئن هستند. این به بیننده درک خوبی از موفقیت تجاری کنونی بزرگسالی آنها می دهد. وقتی بعد از تعطیلات آخر هفته می روند، به زندگی خود باز می گردند. یک مادر مجرد، هنوز هم زن تاجر و فیلمنامه نویس مجرد، اما صحبت های مهمی که در آخر هفته داشتند، آنها را ترغیب می کند تا به سمت اهداف از دست رفته کودکی خود حرکت کنند. ادیت که اضافه وزن دارد و اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است سرانجام عشق زندگی را پیدا کند. والری که بیش از حد درگیر ایجاد نام برای خود در هالیوود بوده است، ممکن است بالاخره صاحب فرزندی از خودش شود. همه چیز مربوط به جایی است که اولویت ها و ارزش های خود را قرار می دهید. نادین، که مانند یک زن دیوانه برای ایجاد شغل و پول درآوردن کار می کند، ممکن است سرانجام آنقدر متوقف شود تا عشق واقعی را پیدا کند.
خواندندو خواهر ورشکسته اما مصمم به امید شروع زندگی جدیدی پس از مرگ پدرشان به جزیره مارتینیک پرواز می کنند تا آخرین دارایی خود، یک قایق بادبانی را مطالبه کنند. شگفتی های زیادی در انتظار آنهاست.
یک دسته تشییع جنازه یک تابوت را به محل استراحت نهایی خود در دهکده کوچکی در جنوب فرانسه می برد. دو خواهر جوان و زیبا در سوگ پدر درگذشته خود می نشینند. در افتتاحیه وصیت نامه، آنها از این که بفهمند ورشکسته هستند، مات و مبهوت می شوند. از طرف دیگر آنها یک قایق بادبانی را در جزیره مارتینیک در دریای کارائیب به ارث برده اند! آنها محتوای خانه و دامنه را می فروشند تا بدهی های پدرشان را بپردازند. شارلوت (در اواسط بیست سالگی) تلاش خواهد کرد تا خواهر کوچکترش، سوفی (در اواخر نوجوانی اش) را متقاعد کند که بلافاصله پس از رسیدن به کشتی. آنها به فرانسه محبوب خود باز خواهند گشت. وقتی به جزیره می رسند، ناامیدی بزرگی در انتظار آنهاست: ترکیبی از تخیل دو خواهر و بدترین کابوس. چیزی که ریخته می شود در اردک های خشک است که به حال خود در برابر عناصر طبیعی محافظت می کند. قبل از اینکه حتی به فکر بازگرداندن آن به اقیانوس بیفتد، به کار زیادی نیاز دارد. با عزم و اراده زیاد و قدرت و بلوغ تازه پیدا شده، شارلوت مسن ترین، کمک های لازم را برای بازگرداندن قایق به قایقرانی و شرایط کاری مناسب استخدام خواهد کرد. سوفی که در دبیرستان ثبت نام کرد، سال تحصیلی خود را با کمک بهترین دوست جدیدش به پایان می رساند. وقتی مردی که شارلوت استخدام کرده بود تا قایق را شن و ماسه کند و رنگ آمیزی کند، ظاهر می شود، قلبش به تپش می افتد. فرانکو، یک جوان زیبا و ایتالیایی کم کم پا به جلو می گذارد و او و سوفی جوان را برای یک روز بیرون رفتن به آتشفشان و سپس یک قرار دوم در ساحل دعوت می کند. کم کم اعتماد و محبت خواهر را به دست می آورد. پس از عبور از یک طوفان ویرانگر، فرانکو آشکار خواهد کرد که واقعاً کیست.
خواندن